پسر: چرا من كه كاري نكردم :|
دختر: اون دخدره كه داشت رد ميشد خيلي جذاب بود نه؟
پسر: من اصن نگاش نكردم به جون تو...
دختر: از اينا خوشت مياد چرا با من دوست شدي؟ خوشگل بود نه؟ ...
... پسر: نه بابا خيلي هم معمولي بود، قده متوسط, هيكل استخوني ،
روژه لبه صورتي ، رنگه ناخوناشم كه بنفش بود ، با مانتوئه زرد ، شبيه رنگين كمون بود ...
دختر: .برو ديگه سمته من نيا عوضي ...
پسر: اي بابا من كه ... من عاخه ...!! راستي چقدر لاغر شدي...
دختر: واقعن عزيزم؟
پسر: خيلي هم خوشگل شدي...
دختر: آره همه مي گن عزيزم....
پسر: ببخشيد به اون دخدره نگاه كردم
دختر: قربونت برم الهي، من بهت اعتماددارم.... راست گفتي لاغرشدم؟
"ستـــاد مبــــارزه با بحران های یهویی"
برچسب : نویسنده : khandeevaneho بازدید : 182